الف دزفول

الف دزفول
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

آشنایی با چند سفره ..

شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۲۸ ق.ظ

امان از سفره ...

روایت هایی خواندنی از شهیدان والامقام حسین ناجی و بهمن درولی و ...

 

 

سفره اول:

در منزل یکی از دوستان، برای ناهار مهمان بودیم. سفره ­ی رنگینی پهن کرده بودند. در آن شرایط جنگی که مردم، برای غذای معمولی روزانه ­شان هم دچار مشکل بودند، این سفره، سفره ­ای شاهانه بود. شروع کردیم به خوردن، اما متوجه شدم حسین-شهید حسین ناجی- که کنار دست من نشسته است، به دیوار تکیه داده است و نمی ­آید کنار سفره.

گفتم: «حسین! چرا نمیای جلو!» گفت: «من اصلاً انتظار همچین سفره ­ای نداشتم! این سفره مال ما و امثال ما نیست!» این را گفت و با ناراحتی که در چهره ­اش هم مشخص بود، خواست بلند شود که دستش را گرفتم و گفتم: «ببین! الان ما اینجا مهمون هستیم! این سفره رو که ما پهن نکردیم! به ­خاطر لطفی که مادرش به بچه ­ های سپاه داره و میدونه بچه­ ها درست و حسابی غذا نمی­ خورن این کار رو کرده! کار درستی نیست بلند شی و بری!» حسین با این حرف من قانع نشد و زیر بار نرفت و گفت: «امام علی به فرماندار بصره گفت: گمان نمی‌کردم که تو بر سفره کسانی حاضر شوی که فقرا در آن راه ندارند». موقعیت بحث کردن نبود و حسین هم بدجوری با این سفره خورده بود توی بُرجکش! به زور چند لقمه نان و ماست و سبزی خورد و اصرارها و توجیهاتم برای خوردن برنج و مرغ  نتیجه نداد.

 

شهید حسین ناجی

 

سفره دوم:

بعد از شهادت حسین، «بهمن درولی» یکی از اعضای تیم گزینش سپاه شد. بهمن، خُلق و خوی حسین را به ارث برده بود و رفتارهایی داشت شبیه به رفتارهای حسین. یک شب، ماه رمضان، بچه­ های گزینش را برای افطاری دعوت کرده بودم. بهمن، مثل حسین، تأکید کرد که سفره ساده باشد و ریخت و پاشی در کار نباشد؛ گفت: «یه نون و پنیر ساده باشه ها! سفره ­ی رنگین نندازی!».

برخلاف نظر بهمن، سفره ­ی رنگینی پهن کردم و چند نوع غذا گذاشتم سر سفره. بهمن وقتی چشمش به غذاهای سفره افتاد، چهره ­اش در هم رفت و گفت: «سید! بنا بود سفره ساده باشه! من گفته بودم نون و پنیر!» به شوخی گفتم: «اتفاقاً نون و پنیر هم هست! شما نون و پنیر بخور!» اما دیدم واقعاً بهمن رفت سراغ نان و پنیر و به غذاهای دیگر سفره­، لب نزد.

  

 

سفره سوم:

این روزها عده ای به بهانه ی کوچکیِ سفره ی فقرا، بر سفره ی گسترده و رنگارنگ و مجلل و معروفی که قبلاً همیشه حاضر بودند، حاضر نشدند.  نمی دانم آیا اینها به یاد سفره ی بی رونق فقرا، بر سفره های خودشان نان و ماست می خورند؟ یا سَر در سفره های رنگارنگ دیگری دارند و ملت را دارند رنگ می کنند؟

این ها اگر نان و ماست خور بودند که قصه قصه ی دیگری بود! به گمانم حق الزحمه رنگ آمیزی شان را از پیمانکار نگرفته اند.

 

 سفره چهارم:

این روزها عده ای دیگر بر سفره ی شامی حاضر شدند و با یک وعده شام و شاید هم وعده ی اندکی مال و مقام، پشیمان شدند که درد مردم چه بود و قرار بود دادِ مظلوم را بگیرند و ماندن بر صندلی سبز را به فریاد سرخ ترجیح دادند.

 

 سفره پنجم:

 مشهور است که ابوهریره کارش این بود که موقع صرف طعام نزد معاویه می رفت و در کنار سفره چرب و نرمش می نشست؛ هنگام نماز و صلوه در پشت سر علی (ع) نماز می خواند. ولی هنگام مصاف از معرکه جنگ دور می شد و در گوشه ای مبارزه دلاوران را تماشا می کرد. وقتی علت این سه حالت را از او سؤال کردند در پاسخ گفت: نماز در پشت سر علی (ع) کامل ترین نماز است و غذای معاویه چرب ترین غذاها و احتراز از جنگ و کشتار سالم ترین کارهاست.»

 

آخرین سفره :

باز هم مجبور شدم سفره ی دلم را باز کنم و بگویم :«عجب حکایتی دارد این سفره!» سفره وقتی رنگارنگ باشد، اینجا دیگر تویی و نَفسَت که کدام را برگزینی؟! نان و ماست حسین را و نان و پنیر بهمن را؟ یا آن لقمه را که ثمره اش بشود ناحق کردن حق یا برای رنگ کردن مردم لب به نان و ماستش هم نزنی ، اما چون به خلوت می روی آن کار دیگر را کنی! یا شاید هم چون ابوهریره آش معاویه را خوردن و پشت سر علی نماز خواندن را عشق است؟!

 

آنان که دردشان درد مردم بود، چون حسین ها و بهمن ها برای آرامش مردمشان از همه چیز گذشتند و هنوز هم  سیدمجتبی ابوالقاسمی و عارف کایدخورده و دیگرانی هستند که با نثار جانشان ثابت کنند که دغدغه شان درد مردم و آرامش و آسایش آنان است و عده ای هم هستند که به نام مردم نان می خورند و عده ای هم هستند که سهمشان را از سفره انقلاب می خواهند و عده ای هم هستند که ابوهریره وار ...

امان از سفره! امان از سفره هایی که به چند دانه گندم، ایمان را درو می کنند و چه لذتی دارد نان و ماست حسین و نان و پنیر بهمن! چرا که هوای نفست را درو می کند نه ایمانت را!

 

   

پانویس:

1- شهید محمدحسین ناجی دزفولی ، مسئول گزینش سپاه دزفول که در عملیات فتح المبین در مورخ 7/1/1361 به فیض شهادت نائل آمد.

2- دانشجوی شهید بهمن درولی  در 20 خرداد 1365 در فاو به شهادت رسید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۲
علی موجودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی