این خواب ها تلنگر است
روایت خوابی دیگر در خصوص عدم رسیدگی به شهدای گمنام دزفول
بالاخره بعد از دو ماه این در و آن در زدن و مطالبه از مسئولین در خصوص تخریب یادمان شهدای گمنام دزفول، که پاسخی جز سکوت برایمان در بر نداشت و هیچ یک از مسئولین تحویلمان نگرفتند و تره هم برایمان خرد نکردند، تلاشمان به ثمر نشست و آقای گلستان باغ از اعضای محترم شورای شهر، پای درد دلمان نشست و حرف هایمان را مو به مو گوش داد و گفت:« حق دارید! من پیگیر ماجرا می شوم! » و خداییش هم پیگیر شد و با تماس های مکرر و پیگیری های ایشان بالاخره پس از 66 روز بی خیالی آقایان، پیمانکار مربوطه، عملیات زیرسازی و پی کنی یادمان را آغاز کرد و همین شروع پروژه ی ساخت یادمان، جای بسی شکر از درگاه ایزد منان و تشکر از آقای گلستان باغ دارد.
امیدواریم که این آغاز، پایانی داشته باشد و هر چه زودتر به سرانجام برسد. سردار علی پور مدیرکل مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خوزستان در گفتگو با خبرنگار جهاد رسانه ای شهید رهبر به تاریخ 16 فروردین ماه اظهار داشته اند : « در سفر اخیر سردار کارگر به استان خوزستان و بازدید وی از مرکز فرهنگی دفاع مقدس دزفول، مقرر شد که این مرکز و یادمان شهدای گمنام این شهر در چهارم خردادماه سال جاری که مصادف با روز مقاومت مردم دزفول است به بهره برداری و افتتاح رسمی برسد»
ما از 12 بهمن روز شمارمان را به کار انداخته ایم، تا ببینیم این یادمان کی به سرانجام خواهد رسید و قول مسئولین برای تکمیل یادمان در 4 خرداد96 عملی خواهد شد یا خیر؟!
عملیات پی کنی جهت ساخت یادمان جدید شهدای گمنام دزفول
و اما بعد
چهارشنبه صبح، یکی از آزادگان جانباز همشهری مان با من تماس گرفت و با اظهار تأسف در خصوص مسئلهی یادمان شهدای گمنام، مرا در جریان خوابی قرارداد که برادرش دیده بود. خوابی که هم کام ایشان را تلخ کرده بود و هم شنیدنش دل مرا به درد آورد. ایشان قصه را اینچنین روایت کرد:
«برادرم خوابدیده است که تشییعجنازهی باشکوهی در دزفول برگزار است و تعدادی شهید روی شانههای مردم شهر، تشییع میشوند. ناگهان یکی از شهدا از درون تابوت برمیخیزد و فریاد میزند: شمارا به خدا مرا در دزفول به خاک نسپارید! مرا ببرید خرمشهر! »
ایشان میگفت :« من بلافاصله معنا و مفهوم و دلیل این خواب را فهمیدم و دانستم که باید ارتباطی داشته باشد با این بیمحلی و بیحرمتی نسبت به شهدای گمنام که در این چند مدت رخداده است!»
و این خواب نیز، مثل خواب قبلی که در پست « این شهید از جایش ناراحت است» ذکر شد، مؤید نارضایتی شهداست. این ها فقط خواب است! و خواب هم که اسمش روی خودش است، فقط خواب! اما همین خواب ها می تواند برایمان پیغام های مکرر داشته باشد و باید تلنگری باشد ، هم برای مردم و هم برای مسئولین!
چقدر خوب است که مردم و مسئولین یک بار دیگر وصیت نامه ی «شهید مجید طیب طاهر» را مرور کنند که فرمود: « درباره ی مظلومیت شهدا می گویم. آنها رفتند از یک سو خوشحال که به کمال رسیدند و از سوی دیگر نگران که آیا کسی پا روی خونشان نمی گذارد؟ پس بدانید ای مردم که شهدا با بعضی از شما خون دل خوردند و همچون شمع سوختند و صحبتی نکردند . اما بدانید در روز یوم الحساب از شما سوال می کنند که در مقابل خون گرانمایه ی شهدا چه کردید ؟»