به بهانه ی اظهارات وقیحانه ی یک به ظاهر خادم ملت
بالانویس:
الف دزفول را هیچ گاه به مسائل سیاسی نخواهم آلود. این پست عبرتی بزرگ دارد! برای همه! خصوصاً برای آنان که در گذشته خدمات زیادی به اسلام و انقلاب کرده اند! عبرتی که آدم ها به آنچه که بوده اند، ننازند! گردش زمانه خیلی ها را عوض می کند!
برخی ها شهید نشدند تا بمیرند!!
به بهانه ی اظهارات وقیحانه ی یک به ظاهر خادم ملت!
این روزها همه جا صحبت از سخنان نماینده ای از نمایندگان مجلس و به عباراتی خادمی از خادمان ملت است که چنین افاضه فرموده اند:
«زمانی در دانشگاه فقط میخوابیدم و ۸ میلیون میگرفتم. اما الان صبح تا شب و دور از خانواده مشغول کار هستم و این حقوق مجلس فاجعه است. بعدا نگویند چرا نماینده دزد شد. مدیر را باید تامین کنید تا فساد ایجاد نشود. میگویند برای اسلام کار کن! تا کی؟».
خیلی ها این سخنان وقیحانه را با نامه ی « شهید والامقام ذبیح الله عالی» قیاس کرده اند که به کارگزینی سپاه نوشت :
«محترما به عرض می رسانم چون اینجانب دارای چهار هکتار زمین زراعتی آبی و خشکه می باشم و دارای درآمد زیاد می باشد و همین طور حقوق من زیاد می باشد؛ لذا درخواست می نمایم که در اسرع وقت از حقوق ماهیانه من حدود دو هزار تومان کسر نمائید. خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد. آمین »
فارغ از وقاحت ماجرا و تأسف به خاطر وجود چنین خادمانی!!! اینجا حرف من ، حرف دیگری است. یک نکته! نکته ای عبرت آموز! می خواستم بگویم این وسط هیچکس به مهم ترین بخش ماجرا توجه نکرد! بیوگرافی این آقای نماینده را یک دقیقه که مرور کنی به این جمله می رسی: « در دوران ۸ سال دفاع مقدس رهسپار جبهه شد تا از انقلاب اسلامی و میهنش در مقابل دشمن متجاوزگر دفاع کند و در منطقه شلمچه بر اثر اصابت خمپاره دچار مجروحیت شدید و قطع نخاع گردید. وی جانباز ۷۰% جنگ تحمیلی بوده و ویلچر نشین است»
الله اکبر!
چقدر زیبا شهید باکری این جملات را به یادگار گذاشت که : «دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته میشوند: یک: دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. دو: دستهای که راه بیتفاوت را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق میشوند. سوم: دستهای که به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسئولیت میکنند که از شدت مصایب و غصهها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود»
چقدر زیباست این جمله :« اگر شهید نشوی ، باید بمیری! » و من جز مرگ تمامی ارزش ها در اظهارات وقیحانه ی این آقا ندیدم. کسی که روزی تا مرز شهادت رفت! اما به مصالحی ماند! ماند تا خود واقعی اش رو شود برای خودش! ماند تا بداند با خودش، ملتش و خدای خودش چند چند است!
چه
همراهانی از علی(ع) که تبدیل به «شمر» داستان کربلا می شوند و چه آنان که
در تاریخ با نام « حُر » تا قیام قیامت ماندگارند و تاریخ مکرراً در حال
تکرار است!
چه دعای زیبایی است عاقبت بخیری! « الهم الجعل عواقب امورنا خیرا ... »