الف دزفول

الف دزفول
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

وقتی شهدا حال آدم را خوب می کنند . . .

به بهانه ی برگزاری سی و پنجمین سالگرد شهادت شهدای حمله موشکی به مسجد نجفیه دزفول در 19 اسفندماه 59

 

برخی حس و حال هایی که سراغ آدم می آیند، وابسته به مکان هستند. یعنی دقیقاً باید در یک جای خاص باشی، در یک مکان مشخص ، تا با تمام وجودت احساسش کنی و محو شوی در آن حالت. زمان، برای این حال و هوا که گفتم بی تأثیر است. شب باشد یا روز، وقت و بی وقت، مهم نیست. مهم این است که کجا باشی؟!!!  مثلاً حسی را که آدم در بین الحرمین کربلا دارد، هیچ کجای عالم نمی تواند پیدایش کند و این قاعده زمان نمی شناسد. شنیدن وصفش و دیدن تصاویرش هیچگاه به پای حضور و حس کردنش نمی رسد.

 

برخی حس و حال هایی که سراغ آدم می آیند، وابسته به زمان هستند. یعنی دقیقاً همان هنگام هنگامه و در یک لحظه ی خاص است که وجودت را سرشار می کنند از شوق یا غمی عارفانه که دنبالش هستی. مثل شب قدر، مثل شب عاشورا. این جا دیگر مکانش مهم نیست. آدم هرجایی که می خواهد باشد، باشد. باید زمانش برسد تا بتوانی در آن ثانیه هایی که کم تکرارند و گاه بی تکرار وجودت را سرشار کنی از آن احساس بی نظیر و بزرگترین مراقبه ها و محاسبه ها و مشارطه های عمرت را در آن ثانیه هایی که حکم غنیمت را دارند ، انجام دهی.

 

برخی حس و حال هایی که سراغ آدم می آیند،  نه وابسته به زمان هستند و نه وابسته به مکان. هر گاه بخواهی ، هر گاه اراده کنی ، هر زمانی که باشد و هر کجا که باشی ، می توانی متصل شوی به سرچشمه. می توانی جرعه جرعه احساس را سربکشی. می توانی دلت را گره بزنی به آن چه که داری بدان می اندیشی و وجودت سراسر اشک شود یا لبخند و شهدا از این دسته هستند.

هر لحظه و هر جایی که نسیمشان بر دلت وزیدن بگیرد، چه بشنوی ازشان ، چه تصویرشان را ببینی و چه فقط بیاندیشی بهشان، هر کجای عالم هم که باشی، حالت خوب می شود و وقتی می گویم خوب، بسته به این است که تو خوب را چگونه تصویر و تفسیر کنی؟

شهدا همیشه حال آدم را خوب می کنند و این خوب که گفتم خودش امتزاجی است از تمامی حس ها و ادراک هایی که دل آدم را کبوترانه پر می دهند سمت آسمان.

 

اما برخی حس و حال هایی هستند که سراغت نمی آیند. تو باید بروی دنبالشان و این حس و حال ها هم وابسته به زمان هستند و هم وابسته به مکان و هرچه آدم به کانونِ زمان و مکان این اتفاق ها نزدیک تر شود ، بیشتر در شعاع مغناطیس این حس و حال ها قرار گیرد، بُرّاده وار بیشتر و بیشتر جذب مرکز این مغناطیس می شود و  بیشتر تسلیم قدرت آن حس می شود.

این حس و حال ها را باید دوید دنبالشان. مثل آدمی که در گرمای تابستان ، دنبال خنکای یک رود می رود تا تن به آب بزند و وجودش را سرشار کند از خنکای رودخانه.

این جا هم زمان اهمیت دارد و هم مکان و تو باید اراده کنی که خودت را در زمان مشخص برسانی به آن مکان مشخص تا در شعاعِ اتفاقی قرارگیری که قرار است حالت را خوب کند.

 

و یادواره ی سیزده شهید موشکی مسجد نجفیه، از این دسته است. باید 19 اسفندماه که شد، غروب، خودت را برسانی به مسجد. آن شب حتی نمازی را که می خوانی حس و حال دیگری دارد.

دیگر سال های سال است که بچه ها، از کوچک و بزرگ این راز را درک کرده اند و دیگر نمی شود اسمش را راز گذاشت. همه می دانند این سیزده نفر با هم از بهشت می آیند پایین و از غروب تا بعد از یادواره، بین مردم هستند و همه این حس را دارند.

این احساس از مغرب شروع می شود، در نماز تداوم دارد، حین برگزاری یادواره به اوج می رسد و پس از پایان یافتن یادواره ، اشک های حسرتی را که بچه ها می ریزند ، گویای این است که این سیزده نفر بر بال ملائکه رفته اند بالا و دوباره از آسمان نظاره گر هستند.  

سند و مدرک آن هم گوشه گوشه ی مسجد است که بچه ها سر را بین زانوهایشان گذاشته اند و دارند گریه می کنند و این که گفتم عمومیت دارد، از کوچکترین ها تا بزرگترین ها.

 بچه هایی که نقش 13 شهید را در تأتر بازسازی صحنه ی حمله موشکی بازی کردند

دیگر حس و حال آن بچه هایی که در نمایش بازسازی صحنه هایی از اتفاق آن شب موشک باران ، هر کدام نقش شهیدی را بازی کردند، نگفتنی است و ننوشتنی. باید کسی می بود و می دیدشان که چگونه زار می زنند و تو چه دلیلی جز حضور این سیزده شهید و قرارگرفتن این بچه های نوجوان در مغناطیس حضور این سیزده شهید داری برای این همه زار زدن ؟

 

 

 بچه هایی که نقش 13 شهید را در تأتر بازسازی صحنه ی حمله موشکی بازی کردند

اول داستان گفتم شهدا از آن دسته حس و حال هایی هستند که زمان و مکان ندارند ، اما اتفاقی که شب سالگرد این بچه ها در مسجد می افتد را باید در همان شب باشی و ببینی.  اتفاقی که حس و حالی به تو می دهد که فقط سالی یک بار و آن هم دقیق همان شب و دقیق همان جا که گفتم باید باشی.

مغناطیس حضور این بچه ها آن قدر قدرت دارد که برای همه قابل درک است و این درک نه از خلوص و صفای آدم هاست، بلکه از شدت و حِدّت حضور این بچه هاست. حضوری که حس شدنی است، با هر دل و هر وجودی که حتی سرشار ناخالصی باشد و این حس و حال خوب که نصیبت می شود، باز هم از کرامت شهداست، کرامتی که مثل باران است. خوب و بد نمی شناسد و فقط این تو هستی که باید کاسه ی خالی ات را بگیری زیر باران و به اندازه ای که کاسه ات بزرگ تر باشد ، بیشتر برمی داری از آن قطرات عشق. از آن قطرات نور.

و پس از آن، این هنر توست که وقتی شهدا حالت را خوب کرده اند ، مراقبت کنی از خودت و این حال خوب را به رنگی از رنگ های دنیا ارزان نفروشی.

این حال ، باید تبدیل شود به مَلَکه. این حال دیگر نباید حالی بشود برایت که بگذرد که اگر گذشت باید صبر کنی به اندازه ی یک سال تا دوباره سالگرد این بچه ها بشود. تازه اگر دفتر عمرت قرار باشد به اندازه ی یک سال کاغذ داشته باش.

باید این حال را مَلَکه کنی برای وجودت تا همیشه حالت خوب بماند.

شهدا حال آدم را خوب می کنند و تو باید بدانی که شهدا زمان و مکان ندارند. هرگاه بخواهی دست به دستشان دهی دستت را می گیرند و البته باید بدانی که گاهی برای دریافت نور و برای دریافت شوق و برای دریافت عشق ، زمان و مکانی هست که باید خودت را برسانی به آن و شب سالگرد این سیزده نفر، از همان زمان و مکان هاست.    

امسال حال خیلی از بچه ها خوب شد. هنوز خیلی هامان سرمست مغناطیس حضور آن سیزده نفریم.

 

 

 

پانویس :

ساعت ۲۲:۳۰ دقیقه ۱۹ اسفند ماه ۵۹ ، در اثر اصابت موشک به مسجد نجفیه تعدادی از نوجوانان بسیجی مسجد زیر آوار می مانند و به دلیل آتش گرفتن ماشین حامل کپسول های گاز و انفجار پی در پی کپسول های گاز امداد رسانی به آنان میسر نمی شود.

در این حادثه ۱۳ نوجوان بسیجی مسجد که اکثرا ۱۳ ساله هستند به نام های غلامرضا صارمی نیا۱۱ ساله، محمود سعادتی زارع ۱۲ ساله، محسن افشار نیا۱۳ ساله، مصطفی رجول دزفولی۱۳ ساله، غلامرضا ملک ۱۳ ساله، غلامعلی دیناروند۱۳ ساله، علیرضا حلیمی۱۳ ساله، مرتضی صارمی نیا۱۴ ساله، غلامعلی دزفولیان۱۴ ساله،غلامحسین دستوری۱۵ ساله،عبدالنبی اکبرنیا۱۶ ساله،علی غلامی۲۱ ساله،غلامرضا سپهری۲۲ ساله به شهادت می رسند.

بچه های مسجد نجفیه هر ساله برای سالگرد شهدای موشکی شان برنامه ای مفصل دارند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۴
علی موجودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی