به بهانه سالروز شهادت شهدای عملیات بیت المقدس
سنتی که دارد فراموش می شود
تلنگری در خصوص عدم برگزاری مراسم سالگرد شهادت شهدا در گلزار شهدا توسط خانواده هایشان
یک سنت حسنه ای که سال به سال دارد کم رنگ و کم رنگ تر می شود، برگزاری مراسم سالگرد شهادت شهدا در گلزارهای شهداست. یک مراسم ساده و بی ریا که هزینه اش فقط یک زیر انداز است و یک سینی خرما و یک قاب عکس از شهید.
هر هفته با ورود به گلزار شهدا می شود در جوار قطعه ی شهدا، تک و توک پیرمردهایی را دید که هرچند خمیده قامت، اما ایستاده اند، در کنار قالیچه ای که عکس پسرشان و دسته گلی ساده روی آن قرار دارد و کمی آن طرف تر پیرزن ها روقبری های جدید گلدوزی شده را روی مزار پسر پهن کرده اند و تسبیح بدست چشم انتظار کسانی هستند که یادی کنند از سالروز سفر مسافرشان که با پاهایش رفت و روی شانه ها برگشت.
از دور نگاهت را اگر بدوزی در چشم این پیرمردها و نزدیک تر بروی و آرام سلامشان کنی و بعد آرام شروع کنی به حمد خواندن، لبخند به لب می روند سمت سینی خرما و لنگان لنگان می آیند تا خرما تعارفت کنند و تو شرمنده تر از همیشه یک خرما برمی داری و تشکر می کنی و انگار با این کارت دنیا را بهشان می دهی ، بس که خوشحال می شوند .خوشحالی که گاه با بغض همراه است و پس از رفتن تو، نم نم باران، باریدن می گیرد از چشم هایشان.
خیلی برایم عجیب است که انگار این پدرو مادرها فقط این بچه های شهیدشان را داشته اند و فرزند دیگری نداشته اند. سال به سال که از شهادت این بچه ها می گذرد ، انگار داغ برای این ها تازه و تازه تر می شود و به سوز غریب تری اشک می ریزند.
اما این سنت حسنه ی برگزار کردن سالگرد شهدا که زیبایی خاصی به شهیدآباد می دهد و تلنگری است برای مردمی که می آیند و می روند، دارد کم کم به فراموشی سپرده می شود.
با عروج پدر و مادر این به معراج رفته ها، کسی بانی برگزاری این مراسم ساده و بی خرج نمی شود و حتی خواهرها و برادرهای این آسمانی ها هم کمتر در اندیشه ی برگزاری سالگرد برادر هستند.
باید فکری کرد. باید این سنت حسنه را احیا کرد. جوان تر ها باید بیایند توی میدان. بچه های مساجد، حسینیه ها، هیات ها. این کار هم خودش یکی از راه های زنده نگهداشتن راه شهداست و جلوه و نماد خاصی دارد و مگر نه اماممان فرمود:«نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شود»
دیروز سالروز شهادت شهدای عملیات بیت المقدس بود. سنت حسنه ای که خانواده ها و بازماندگان این شهدا و همچنین بچه های عباسیه اعظم، سال هاست راه انداخته اند، این است که سالگرد شهدایشان را یکجا و در یک محل و باهم برگزار می کنند. کار بسیار زیبا و مقدسی است. شکوه و عظمت خاصی را جلوه می دهد و جالب است که بجای این که کمرنگ تر شود، هرساله پرشور و پرشور تر می شود. هر کس از در گلزار وارد می شود گمان نمی کند 33 سال از پرواز این بچه ها گذشته است.
مراسم سالروز شهادت شهدای عملیات بیت المقدس-10 اردیبهشت 94- شهیدآباد دزفول
قصه غریبی است قصه پرواز این بچه ها، مثل قصه ی کربلا که هر بار می خوانیش تازه تر و داغ خیز تر است که تنها با گوش های عطش باید شنید و با گونه های خیس و لبان ترک بسته باز گفت .
کاش بقیه ی خانواده ها هم چنین طرحی بریزند برای برگزاری سالگردها و کاش نسل سومی های غیرتمند دست به کار شوند برای این که این سنت از بین نرود.
شهدا و قصه ای که بر آنان گذشت، نباید فراموش شود. باید راهشان را رفت وگرنه در امانت خونشان، خیانت کرده ایم.