به بهانه سخنان حاج سعید قاسمی در خصوص مردم دزفول
مقاومت مردم دزفول هم تحریف شد
نقدی بر سخنرانی حاج سعید قاسمی در خصوص مردم دزفول
همه می دانند بچه های دزفول همیشه دوربین گریز بوده اند و محجوب. بی ریا و ساکت. بیشتر در میدان عمل پیشتاز بوده اند تا در حرف زدن. همه می دانند خضریان ها و محسن ظریفی ها و ... چه حماسه هایی که نساخته اند، اما امروز گریزان از شهرت در گوشه ای از این شهر روزگار می گذرانند ، بدون آنکه نسل جوان امروز از پهلونانی ها و قهرمانی هایشان باخبر باشد.
و باز هم همه می دانند به آسمان رسیدگان دزفولی هم چه اعجوبه هایی بوده اند و چه اسطوره هایی. حاج عظیم محمدی ها ، سید جمشید ها . . . .
شهدا که رسالت حسینی شان را انجام داده اند ، اما آیا آنان که مانده اند در رسالت زینبی شان سنگ تمام گذاشته اند؟
این سکوت تا کی می خواهد ادامه داشته باشد؟ تا کی باید تمام خط شکنی ها و پیروزی ها و سلحشوری هایی که دزفولی ها در آن پیشقدم بوده اند، به نام دیگران تمام شود؟
تا کی باید این دوستان به بهانه اینکه ریا نباشد، ساکت باشند. مردم دیگر آنقدر بصیر شده اند که خادم و خائن را از هم تشخیص دهند.این سکوت باید شکسته شود.
تا کی مثل مستند آخرین روزهای زمستان، شکست ها و عقب ماندگی ها را به بچه های دزفول نسبت دهند، به رزمندگانی که در هر عملیاتی خط شکن بوده اند و کسی صدایش در نیاید؟
این سکوت رزمندگان دزفول تا کی ادامه دارد؟
تا کی در رسانه ها و در کتاب ها و مستندها ، دزفول و رزمندگانش باید قربانی تحریف شوند ؟
این تحریف ها دیگر دارد از عملیات ها و پدافندها فراتر می رود. دارد به مردم دزفول می رسد. دارد به مردم دزفول توهین می شود. دارند آن همه قهرمانی و مقاومت مردم دزفول را هم محو می کنند. مردمی که هستی شان را فدای جنگ کردند و هشت سال زیر موشک های 12 متری عراق خم به ابرو نیاوردند.
کلیپی به دستم رسید که در آن جناب آقای حاج سعید قاسمی از روزهای حوالی قطعنامه می گوید. از خستگی مردم دزفول. از بریدن مردم. از کم آوردن دزفولی ها.
وی در این کلیپ چنین می گوید:
«معروف است در اندیمشک و در دزفول، مردم لباس آورده بودند و به
نظامی ها نشان می دادند و می گفتند : سلاحت را بده و لباس بگیر . بگذار هر
کس می خواهد ناراحت بشود ، ناراحت شود. این تاریخ ماست »
آقای قاسمی! سردار! این تاریخ ما نیست.
این تاریخ دزفول نیست. شما دیگر چرا؟ مردم دزفول کجای تاریخ جنگ بریده
بودند که لباس شخصی بدهند به نظامی ها که دیگر جنگ نکنند؟ که جبهه ها را
ول کنند. برای شما هم باید تاریخ دزفول را مرور کنیم؟
از تاریخ درخشان دزفول همین بس که تنها شهر کوچکی است که یک لشکر در میدان مبارزه داشت. یک لشکر. معنای لشکر را که می دانید؟
تاریخ دزفول را انگار عراقی ها بهتر از شما می دانند، چرا که نام شهر ما را گذاشته بودند «بلدالصواریخ» یعنی شهر موشک ها.
تاریخ دزفول ۱۸۶ موشک ۶ ،۹ و ۱۲ متری ، ۲۵۰۰ گلوله توپ و ۳۰۰ راکت و ۲۸۰۰ شهید در کارنامه دارد.
تاریخ دزفول ویرانی ۱۹۰۰۰ خانه است و مردمی که زیر موشک ها دوباره و چندباره خانه هایشان را می ساختند.
تاریخ دزفول مردمی را به عالم نشان می دهد که با آن همه بارش آتش ، حتی یک روز شهرشان را ترک نکردند.
زندگی ۸ سال جریان داشت.
در تاریخ دزفول مردمی می درخشند که از تلفن تا حمام منازلشان در اختیار
سربازان خمینی بود. خیاط شان صلواتی می دوخت و کفاششان صلواتی واکس می زد و
صلواتی وصله می کرد پوتین های خاک گرفته را.
در تاریخ دزفول زنانی می درخشند که از مایحتاج خانواده هایشان تا پایان جنگ
برای رزمندگان در خانه هایشان غذا پختند و فرستادند منطقه. لباس و پتو
شستند و گاه شدند امدادگر و گاه هم مرده شور. آن روزهایی که بیش از هفتاد
جنازه می ماند روی دست مرده شور شهر.
تاریخ دزفول همان مردمی هستند که وقتی مسجد محلشان با خاک یکسان می شد، روی تل های خاک نماز جماعت خواندند.
جریان داشتن زندگی در دزفول را عروس هایی اثبات کردند که فردای عروسی ،
مجلس ختمشان برگزار شد و زیر موشک باران ها از پیکرشان چیزی پیدا نشد و
کودکانی که هنوز چشم نگشوده مجبور شدند تا ابد چشم ببندند.
مقاومت مردم را خانواده هایی به اثبات رساندند که درگلزارهای شهدای شهید آباد و بهشت علی دزفول قریب به بیست سنگ قبر دارند.
و منطقه ای به وسعت پنجاه متر مربع که فقط دست و پا و انگشت مردم در آن مدفون است.
نانواهایی که تا آخر جنگ نان پختندو قصاب هایی که در شهر روزانه گوشت تازه دست مردم دادند و
و مغازه هایی که هیچ گاه کرکره هایشان پایین نیامد.
مردمی که در کوران موشک باران، عصرهای پنجشنبه در گلزارهای شهدای شهر
بزرگترین اجتماعات را در زنده نگهداشتن یاد شهدایشان برگزار می کردند.
این تاریخ مردم دزفول است سردار، نه آنچه که شما فرمودید.
مردم شهر من حتی یک روز در مقابل دشمن سر خم نکردند و این بود که امام مان
آن روزها می فرمود : «مردم دزفول دین خود را به اسلام ادا کردند»
«اگر قرار باشد روزی از جماران خارج شوم ابتدا به دزفول می روم.»
«من باید به خوزستان بالاخص به دزفول قهرمان تبریک عرض کنم برای اینکه ،
آنطور روح مقاومت دارند وآنطور مردانه قیام کردند و مشغول مقابله با دشمن
هستند.»
و حضرت آقا فرمودند :
«دزفول دژ مقاوم ایران و اسلام است.»
«حادثه دزفول(جنگ) یک حماسه است.»
این ها همه نشان از سرافرازی و قامت خم نکردن مردم شهرم دارد.
نمی دانم کی و کجا از مردم شهرم این چنین بد گفته اید، سردار!
سخنانتان جفای به این مردم است. مردمی که جنگ هم جانشان را گرفت و هم
مالشان را به یغما برد و صبورانه ایستادند گفتند : «فدای سر امام» و روز
قیامت باید پاسخگوی پیکرهای پاره پاره ی مردم شهرم باشید.
من که به نوبه ی خود از شما نمی گذرم.
مردم شهرم را نمی دانم.
آی سرداران کنج گمنامی گزیده ی دزفول. باز هم سکوت کنید.
من تکلیفم را انجام دادم. همین از دستم بر می آمد که نوشتم.
نمی دانم فردا برای رفقای شهیدتان که امروز دارند حتی بودنشان را هم تحریف می کنند چه جوابی دارید؟