خداحافظ! به شرطی که بفهمی تر شدن چشمام
خداحافظی الف دزفول از فضای مجازی در سالروز تولد هشت سالگی
یازدهم مرداد ماه سال 1390 بود که پنجره ی الف دزفول را رو به شهدا گشودم و از آن روز تا کنون 8 سال می گذرد. 8 سال پر از فراز و نشیب های متعدد. « 8 سال دفاع مقدس» در فضای مجازی از «هشت سال دفاع مقدس» و امروز الف دزفول 8 ساله می شود، اما قرار است در همین 8 سالگی اش جاودان شود، مثل هشت سال دفاع مقدس.
در این هشت سال خدا شاهد زخم هایی بود که در این نبرد مجازی برداشتم و شکوه نکردم. از تهمت ها ، تهدیدها، تحقیرها و توهین هایی که شنیدم و دم بر نیاوردم. از برخی مسئولین و از حاجی گرینوف هایی که الف دزفول موی دماغ بی تدبیری و بی کفایتی شان شده بود و همیشه می خواستند الف دزفول فقط به معرفی شهدا بپردازد و به آرمان ها ، اهداف ، وصایا و خواسته های شهدا کاری نداشته باشد.
همه ی آن زخم ها و دردهایش برایم شیرین بود ، چون دعای خانواده های شهدا ، خصوصاً مادرانشان بدرقه راهم بود و دعای جانبازانی که الف دزفول صدای مطالبه گری حقوق پایمال شده شان بود.
الف دزفول ، 8 سال پنجره ای بود رو به شهدایی که کسی نام و نشانی ازشان نشنیده بود، تا آنان را از حد یک تصویرِ توی قاب بیرون بکشد و به مردم و به جوانان و نوجوانان نسل های جدید معرفی کند و نگذارد گرد فراموشی بر خاطراتشان بنشیند.
الف دزفول یک تنه و تنها و بدون پشتیبانی حتی رسانه های محلی شهر ، 8 سال جنگید و نگذاشت بی کفایتی و بی لیاقتی برخی مدیران و خصوصاً حاجی گرینوف ها از دید مردم پنهان بماند.
و امروز علیرغم میل و خواسته های مواج و طوفانی درونی ام و بنا به مصلحت هایی که ماه هاست به آن اندیشیده ام ، پس از 8 سال تلاش بی وقفه ، تصمیم گرفته ام که این پنجره را ببندم.
حالا می فهمم که حضرت امام(ره) چرا پذیرش قطعنامه را به نوشیدن جام زهر تعبیر کردند و من نیز خداحافظی از این فضا و بستن پنجره ی الف دزفول را به نوشیدن جام زهر تعبیر می کنم و خدا می داند که این تصمیم نه ثمره ی فشار و تهدید و تهمت ها و تحقیر های آقایان است که هیچگاه نه برایم عددی بوده و نه هستند و نه نتیجه ی یک احساس زودگذر. مصلحتی است که به دلایل شخصی پس از ماه ها سبک و سنگین کردن بدان رسیده ام.
یقینا دوستان حزب الهی و انقلابی و خانواده های معظم شهدا و ایثارگران از این اتفاق ناراحت می شوند که این قلم دیگر نخواهد چرخید و برخی مدیران و حاجی گرینوف ها خوشحال که الف دزفول دیگر نیست تا مُچِ خلاف هایشان را بگیرد.
از تمامی مخاطبین این هشت سال طلب حلالیت دارم و می خواهم که دعایم کنند. شاید روزی برگشتم و دوباره این پنجره را گشودم و شاید جبهه ای دیگر را برای نبرد و انقلابی گری و آتش به اختیار بودن انتخاب کردم. دعایم کنید که ادامه ی مسیر زندگی ام هر چه باشد ، به عاقبت بخیری ختم شود.
پنجره ی الف دزفول بسته می شود، اما از خداوند و شهدایی که این 8 سال مدافعشان بودم می خواهم که توفیق دهند پنجره ی دلم همیشه رو به شهدا باز باشد، منی که تمام هست و نیستم را بدون اغراق از شهدا دارم و لحظه ای در تنگناها تنهایم نگذاشته اند.
خداحافظ الف دزفول... خداحافظ پنجره ای که 8 سال رو به شهدا باز می شدی و زندگی ام را پر از عطر شهدا می کردی...
خداحافظ ، به شرطی که بفهمی ، تر شدن چشمام
یاعلی