الف دزفول

الف دزفول
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

سنت فراموش شده

مسیر سنتی تشییع شهدا در دزفول، از روزی که یادم هست از درب آستانه متبرکه سبزقبا بوده است. حالا یا به سمت بهشت علی یا به سمت شهیدآباد.

حالا اینکه این روزها آقایان مسئول این سنت را به هم زده اند، بماند. اینکه می خواهند سر و ته مراسم را زودتر هم بیاورند و برسند به خانه و زندگی شان بماند. اینکه مسیر تشییع شهدا را کوتاه و کوتاه تر کرده و تبدیل کرده اند به دو قدم راهِ بین حسینیه ثارالله و شهیدآباد بماند. حرفم این نیست. حرف من حرف دیگری است.

نوجوان بودم. دبیرستانی. شاید حدود بیست سال پیش. آن روزهایی که مدام استخوان و پلاک سربازان خمینی کبیر(ره) از خاک های مقدس جنوب، برمی گشت.

تشییع شهدا از درب آستانه ی سبزقبا که شروع می شد و سیل خروشان مردم ، خیابان امام خمینی(ره) را می پیمود، مغازه دارانی که در دو سوی خیابان مشغول کسب و کار بودند، به احترام شهدا، کرکره های مغازه هایشان را نصفه و نیمه و یا کامل پایین می کشیدند و کسب و کار را چند دقیقه ای تعطیل می کردند. چند قدم به همراه جمعیت قدم بر می داشتند و یا دست به سینه کنار درب مغازه شان می ایستادند و پس از عبور تابوت شهدا، دوباره کرکره های مغازه هایشان را بالا می بردند و روز از نو و روزی از نو.

دیشب که تابوت شهید مدافع حرم شهید علی سَعَد ، مسیر خیابان امام خمینی شمالی را آرام آرام طی می کرد تا برای مراسم وداع به حسینیه ثارالله منتقل شود، نگاهی انداختم به مغازه ها و مغازه دارانی که عمدتاً جوان بودند.

فقط سرکی بیرون می کشیدند تا دلیل پخش صدای نوحه را بشنوند و دوباره مشغول کسب و کار می شدند.

نه فقط برای مشایعت علی سَعَد، که برای چند شهیدی که طی چند سال گذشته از درب سبزقبا تشییع شده اند، این سنت زیبای حرمت گذاشتن به شهدا توسط کاسبان مسیر تشییع، پیوسته کمرنگ و کمرنگ تر می شود.

چه خوب است، کاسبان جوان، برخی از سنت های پدران خود را بدانند، بشناسند و بدان عمل کنند و چه خوب است که این چند خط را برسانیم به دست دوستان و آشنایانمان، شاید که این سنت زیبای از رونق افتاده، رمقی تازه بگیرد.

مردم ولایتمدار دزفول ، همیشه و همه جا قدرشناس شهدای والامقام خود بوده ، هستند و خواهند بود؛ لکن احیای چنین سنت های زیبایی می تواند پیام های وزین و پرمحتوایی در خصوص عزت و مقبولیت شهدا  برای دنیا مخابره کند.

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۱۵
علی موجودی

صدای ماندگار دزفول

یادی از مرحوم « حاج  ملا عبدالرضا دزفولیان» مداح روشن دل و نام آشنای دزفول

شاید نسل جوان دزفول،  کمتر او را بشناسند اما دزفولی های یکی دو دهه قبل ، بیشتر از چهره اش، صدایش را به خاطر دارند. قبل از اینکه این مدل های جدید مداحی بین جوان تر ها محبوبیت پیدا کند، شب های مُحرّم، کمتر مسجد و تکیه ای بود که طنین شورانگیز و البته سوزناک نوحه ها و ماررَضویی های دزفولی اش [1]را طنین انداز نکند.

«حاج عبدالرضا دزفولیان» معروف به «حاج ملا عبدالرضا» دبیر روشندل، متعهد و دلسوز و مداح نام آشنای دهه شصت دزفول را می گویم. مردی که با گذشت قریب به سی سال از آسمانی شدنش، با اینکه نام و نشان زیادی از او در کتاب ها و فضای مجازی نیست، اما هنوز که هنوز است، نام و جایگاهش را در دل مردم دزفول حفظ کرده است و این نیست مگر ثمره ی اخلاصی که او در اعمالش داشت.

از حاج ملا عبدالرضا گفتن کار سختی است. مردی که از داشتن چشم محروم بود ، اما خداوند به او بصیرتی عطا کرده بود، مثال زدنی و توفیقی که تمامی عمرش را در راه اشاعه ی فرهنگ عاشورایی و مدح و منقبت و مراثی اهل بیت(ع) سپری کرد. کسی که شدت ارادتش به حضرت فاطمه ی زهرا(س) به گونه ای بود که با شنیدن نام بی بی دوعالم، دلش می شکست و اشک هایش جاری می شد.

معلمی مداح و مداحی معلم، با ویژگی های منحصر به فرد و کم نظیر.

حافظه ای شگفت انگیز، که اشعار نوحه هایش را با مروری کوتاه حفظ می‌کرد؛ به گونه ای که گاهی با یک بار شنیدن شعر نوحه، تمامی بند های آن را از بر می شد.

جهادگری که بارها و بارها به همراه رزمندگان در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور پیدا می کرد و با صدای گیرایش شوری مضاعف دروجود رزمندگان می ریخت.

حاج ملاعبدالرضا در جمع رزمندگان

و البته شاید خیلی ها که با او حشر و نشر داشته اند، او را به شوخی ها و بذله گویی هایش بشناسند. مردی خوش مشرب که کمتر رفیقی از زیر تیغ شوخی ها و شیطنت هایش به سلامت عبور کرده بود، حتی حاج صادق آهنگران[2].

مداحی که در دیدار خانواده های شهدای دزفول با حضرت امام سنگ تمام گذاشت و پدر و مادرانی که عکس شهدایشان را در آغوش داشتند با نوای آتشین او زار می زدند و خاطره ی  دعای توسل خواندنش را همان شب در هتل استقلال تهران بسیاری از خانواده های شهدا هنوز به یاد دارند. آن شب را که در فراق شهدای موشکی شهر ناله کنان می گفت: « باز دوباره شهرمان گریه داره...از در و دیوارمان غم می‌باره... پدری پنجه به خاک و در به در... هی صدا می‌زنه وای پسر وای پسر...»

مردی که حزن صدایش را مردم دزفول در تشییع شهدایشان خوب به خاطر دارند و گریه های بی امانش را هنگام تشییع پیکر شهدا و آنانکه در تشییع شهید سیدجمشید صفویان حضور داشته اند، شهادت خواهند داد به حال و روز ملاعبدالرضا که از شدت فراق شهید فریاد می زد:«اگر خداوند خودکشی را حرام نکرده بود، در فراق سید خودم را می کشتم!»

و سوز صدایش را در مجلس ترحیم شهید سید هبت الله قاضی دزفولی، نوه ی امام جمعه فقید دزفول. او چنان مجلس را با ماررضویی هایش  به آتش می کشد که صدای آیت الله قاضی بلند می شود « آقا جان نخوانید. ما از این شهادت ، سرافراز و خوشحال هستیم. ما این شهید را به رسم هدیه و هبه به خداوند تقدیم کرده ایم. شهید ما هبت الله بوده است. هدیه خدا بوده و ما او را به خدا هدیه کرده ایم و بر این شهادت، شاکر و صابر هستیم »

حاج ملاعبدالرضا در کنار مرحوم آیت الله قاضی، امام جمعه فقید دزفول

بعد از رحلت امام نیز جماران آن صدای بی تاب و ملتهب را خوب به یاد دارد که فریاد می زد: «از شهر مصیبت زدگانیم... ما مردم دزفول به فغانیم!» و جمعیتی که چون موج خود را به ساحل جماران می کوبیدند و سوزآهشان تا عرش بالا می رفت.

«حاج ملاعبدالرضا دزفولیان» هنوز که هنوز است در دل های مردم زنده است و این از اعجاز اخلاص است. از اعجاز حب اهل بیت(ع). با گذشت سه دهه از عروج او هنوز شب های محرم، بچه های مسجد آقا حبیب دزفول، نوای آتشین ملا را در فضای مسجد طنین انداز می کنند و با آن سینه می زنند و آنقدر صحنه ی عجیبی شکل می گیرد که در و دیوار زار می زنند. ملا تیتر نوحه را می خواند و هیاتی ها جواب می دهند و شنیدن کی بود مانند دیدن. سنگ هم باشی آنجا تَرَک بر می داری.

زنده بودن حاج ملاعبدالرضا برای دزفولی ها تا بدانجاست که اگر رادیودزفول در شب های محرم و رمضان از ملاعبدالرضا نوایی پخش نکند، گله و شکایتشان بالا می گیرد و انصافاً بچه های رادیو دزفول هم طی این سال ها معرفت به خرج داده اند در مقابل این مداح آسمانی. اصلاً مردم دزفول ، سحرِ ضربت خوردن امام علی(ع) را با صدای حاج ملاعبدالرضا می شناسند که از رادیو دزفول پخش می شود و از مناره های مساجد تکثیر که «ایها الناس علی را کشتند ....»

حاج ملاعبدالرضا 27 سال است که کنجی از قطعه صالحین شهیدآباد دزفول خوابیده است و روی مزارش نوشته اند: « این خفته به خاک عاشق کرب و بلاست... یار شهدا و ذاکر آل عباست

یک عمر حسین حسین و یا زهرا گفت ... این شادروان حاج ملاعبدالرضا است»

حاج ملا عبدالرضا پس از گذشت 27 سال از وفاتش، هنوز صدای ماندگار دزفول است. صدایی زنده و زاینده و تو اینجاست که یقین پیدا می کنی که : «مَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شَهیدا»

 

مرحوم حاج ملاعبدالرضا دزفولیان متولد 1325 در فروردین ماه 1371 دار فانی را وداع گفت. مزار این زنده یاد در قطعه صالحین شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.

 


[1] - سبک سنتی و اصیل دزفولی در مویه و مرثیه با گویش محلی و بسیار سوزناک و آتشین که شنیدن آن حتی کسانی را که با گویش دزفولی آشنا نیستند به گریه وا می دارد.

 

[2] - حاج صادق آهنگران در خاطراتش چنین می گوید:

« با جمعی از دوستان مداح رفته بودیم کنار رودخانه که ملاعبدالرضا بی مقدمه رو کرد سمت من و با قیافه ای حق به جانب گفت: « صادق! یه چیزی درباره ت شنیدم» گفتم: «چی شنیدی؟!» گفت: « چیز خوبی نیست! بگم؟» با تعجب گفتم: «بگو!» گفت:« شنیدم که خاطرخواه دختر آقای حسینی شدی؟! همون که برنامه ی اخلاق در خانواده رو توی تلویزیون اجرا می کنه!» یک لحظه به هم ریختم و گفتم:« این چه حرفیه ملا؟! کی اینو گفته؟ این حرف رو الان دارم از تو می شنوم! »

همه جمع سراپا گوش شده بودند و من هم با حیرت به دهن ملاعبدالرضا چشم دوخته بودم. ادامه داد:« چطور خبر نداری؟ همه داستانشو می دونن. اینکه تو عاشقِ «گُلشَن» دختر آقای حسینی شدی، اما چیزی به خانمت نگفتی. وقتی خانمت بو برده و دعوا بالا گرفته، همه بزرگترهای خونواده تون جمع شدن و تصمیم گرفتن که برن خدمت امام و کسب تکلیف کنن. امام هم قاطعانه گفته که آقای آهنگران باید گلشن رو به  عنوان همسر دوم بگیره. تو هم حسابی ذوق کردی و تو راه برگشت خوندی: « به سوی گلشن حسینی می روم... به فرمان امام  خمینی  می روم...» نوحه را دقیقاً مثل خودم اجرا کرد و همزمان صدای خندهی جمع بالا گرفت و من در عجب بودم از استعداد ملا عبدالرضا که چطور این داستان را فی البداهه سر هم کرده بود»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۳۸
علی موجودی

حکایت آنانکه یاریگرند نه بازیگر

چند خطی تقدیم به پاسداران و بسیجیان شهرم دزفول

☀️عطرِ نوروز که از تنفس بهار در فضا می پیچد، مردم خودشان را آماده می کنند برای یک استراحت چند روزه. برای اینکه خستگی یک سال دوندگی برای رزق و روزی اهل و عیالشان را از تن به در کنند. برای اینکه بزنند به دل جاده و کوه و دشت و دمن و خوش بگذرانند این روزهای آغازین سال را و آماده شوند برای یک سال دیگر کار و تلاش.

🌴اما این وسط آدم هایی هستند که در این ایام اگر چه طعم شیرین نوروز و در کنار خانواده بودن و دید و بازدید و سفر و گشت و گذار را نمی چشند، اما شیرینی دیگری را مزمزه می کنند که هیچ جای عالم پیدا نمی شود.  آدم هایی که یا کمتر دیده و شنیده می شوند و یا اصلاً وجودشان و حضورشان به چشم نمی آید.

✳️بچه های سپاه را می گویم.
همان سبزپوشان ساکت. آنانکه بیشتر عمل می کنند تا حرف بزنند. بیشتر در میدان هستند  تا در جستجوی نان و عنوان. برای دردهای مردم همیشه اهل دوا هستند تا ریا و همیشه یاریگرند نه بازیگر.

🌹مردانی که در هر واقعه ای سهم بزرگی  از حضور دارند ، بدون اینکه فیش های حقوقی نجومی داشته باشند و در سخت ترین مأموریت ها ، دل به دریای تکلیف می زنند بدون اینکه اسیر حق مأموریت باشند و در حوادث و وقایع هم عمدتاً جبران کننده ی کم کاری های آنانی هستند که از مدیر بودن فقط امضا کردنی می دانند و  پول گرفتنی و دیگر هیچ.

🌐از آنانکه صدها کیلومتر آنسوتر از مرزهایمان دنبال دفاع از حرمند تا آنانکه در مرزهای صعب العبور دنبال حفظ حریمند. از آنانکه دنبال تضمین امنیت شهرند تا آنانکه در حوادث و وقایع، خادم مردم هستند.

🌷گمنامند و اهل سکوت. بیشتر از همه دوندگی می کنند، زخم بر می دارند و گاه جانشان را در طبق اخلاص تقدیم می کنند و البته بیشتر از همیشه تهمت و ناسزا و زخم زبان نصیبشان می شود. سبزپوشانی که هست و نیستشان را فدای امنیت و آسایش مردم کرده اند، اما سهمی از تقدیر و تشکر ندارند.

 ❤️باید همسر یک پاسدار باشی تا درک کنی وقتی مرد خانه ات را بدرقه می کنی، صدای تپش های قلبت چقدر تندتر می شود و دلت چقدر باید با نگرانی ها و دلواپسی ها دست و پنجه نرم کند ، تا دوباره صدای کلید را در قفل در بشنوی.
باید همسر پاسدار باشی تا بدانی هربار صدای تلفن که بلند می شود، دلت هُری می ریزد زمین که نکند از آنسوی گوشی خبر بدی را قرار است بشنوی!
باید فرزند پاسدار باشی تا تلاطم را، چشم به راهی را و بیم و امید را همزمان درک کنی.

🌸این روزهای اول سال با این همه وقایع مختلف باید خداقوتی بگویم به بچه های سپاه دزفول و همچنین عزیزان بسیجی حوزه های مختلف. بسیجیانی که آتش به اختیار و خودجوش و مردمی و بدون هیچ مزد و منتی همیشه در میدان هستند، علیرغم تمامی تیکه و کنایه ها و تهمت ها و دهن کجی هایی که می شنوند و سکوت می کنند.

🎁باید تقدیر کرد از این عزیزان و همسر و فرزندانشان که آسایش و آرامششان فدای امنیت و آسایش مردم شده است و دارد می شود، بدون اینکه گله و شکایتی داشته باشند و انتظاری از کسی.

⭕️آغاز سال 98 ، روزهای سخت و پرکاری برای بچه های سپاه و بسیج دزفول بود. از آن حاشیه های تلخ «تابلو دزفول»  و حفظ و صیانت از دانشگاه جندی شاپور دزفول در مقابل اراذل و اوباش، تا حفظ امنیت مردم در شب چهارشنبه سوری و  خصوصاً به داد مردم رسیدن در سیلاب و آبگرفتگی ها.

✅شاید کمتر کسی خبر داشته باشد که این عزیزان در ایام عید کمتر چهره ی اهل و عیالشان را دیده اند و البته اضافه کنید کمتر رنگ خواب و آسایش و آرامش را. آنانکه از روزهای قبل از عید بیشتر در آماده باش و مأموریت های مختلفند تا در کنار همسر و فرزندانشان.

✅در سیل و آبگرفتگی های اخیر ، روزها و ساعت های متوالی تا نیم تنه در آب و گِل و لای بودند تا خودروها و مردم گرفتار را نجات دهند.

✅به دنبال اسکان و سرپناه دادن به مهمانان و مردمی بودند که سیل داشت طعم شیرین سفر را به کامشان تلخ می کرد و ایستگاه های صلواتی برای پذیرایی از این عزیزان برگزار کردند.

✅عزیزانی که در حوزه امنیت اجتماعی و احیای واجب فراموش شده ی امر به معروف و نهی از منکر هم علیرغم  همه جور حرف های نسنجیده ای که می شنوند، حافظ فرهنگ غنی و اصیل شهر دارالمومنین در گوشه گوشه ی آن هستند.

 ✅گشت های شبانه ای که 24 ساعته فعال بوده و هستند تا امنیت خانه های مردم بیشتر تأمین شود.

✅ایست و بازرسی های 24 ساعته در جاده های ورودی و خروجی و گشت های  جاده ای برای خدمات دادن به راهیان نور.

✅پا به پای بچه های نیروی انتظامی، سارقان مسلح احشام و محصولات کشاورزی را در بند کرده و موتور سیکلت ها و خودروهای مسروقه را کشف می کنند.

✅و ده ها کار و فعالیت اطلاعاتی و عملیاتی دیگر که این قلم شاید اطلاعی از آن نداشته باشد.

☀️نیروهای سپاه و بسیج ، همیشه در صحنه حضور دارند و همیشه اولین نهادی هستند که در حوادث و وقایع و بلایای طبیعی خود را به مردم می رسانند و بین مردم هستند نه اینکه با کت و شلوارهای اتوکشیده از پشت میزهای عریض و طویل بخواهند ادعای دغدغه مندی برای مردم را داشته باشند.

🌴و این روزها با اتفاقاتی که رخ داد و صحنه هایی که مردم از ضعف مدیریت ارگان های مسئول دیدند و از طرفی حضور به موقع و مؤثر بچه های سپاه و بسیج، چقدر کلام حضرت امام(ره) بیشتر مفهوم و معنا پیدا کرد که «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود»

🎁«الف دزفول » به نوبه ی خود از این نام آشنایان گمنام کمال تقدیر و تشکر را دارد و مراتب تقدیر خود را نثار کسانی می کند که بی مزد و منت خادم مردمند و به دلیل در صحنه بودن و بین مردم بودن،بیشترین زخم زبان ها را هم می شنوند و دم بر نمی آورند. حرف هایی که مخاطب اصلی آن مدیرانی هستند که هیچ گاه در صحنه ی سختی ها حضور ندارند.

🎁«الف دزفول» همچنین دسته گل های سپاسگزاری اش را به پای همسران و فرزندان این عزیزان می ریزد که اگر چه کمتر شیرینی در کنارهم بودن را احساس می کنند، اما در اجر خادمی مرد خانه شان یقینا سهیم هستند.

🙌🏻خداوند ان شاءالله سربازی در رکاب موعود را نصیب پاسداران و بسیجیانی کند که در پشت پرده ی گمنامی خویش ، همیشه خدمتگزار نظام و رهبری و انقلاب و مردم هستند.

والسلام
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۴۸
علی موجودی

اگر دوربین نبود

چند خط برای  مسئولین

پرده اول :

« أَ لَم‌ یَعلَم‌ بِأَن‌َّ اللّه‌َ یَری» آیه 14 سوره ی علق است که می فرماید: «آیا انسان نمى داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟»

 

پرده دوم:

شهید حسین بیدخ در وصیت نامه اش می نویسد : « دوربین فیلمبرداری خدا را که هیچ گاه ندیدم، حالا دیدم. گویی فرشتگانِ مأمور، در حال گرفتن فیلم از مایند. برادرم چنان زندگی کن که همیشه دوربین خدا را در حال گرفتن فیلم از خود ببینی.»

 

پرده سوم:

اگر دوربین نبود، آیا آن پسر بچه ی گل فروش می توانست ثابت کند که آن نامرد، وادارش کرده است که گل ها را با ساقه و پلاستیک دورش قورت بدهد؟

اگر دوربین نبود، آیا آن زن می توانست ثابت کند که مدیر نمایندگی سایپا دست روی او بلند کرده است؟

اگر دوربین نبود، آیا آن کارمند وظیفه شناس گمرک می توانست ثابت کند که نماینده سراوان آنقدر بد دهن و قانون شکن است؟

اگر دوربین نبود و تصویر تحقیر پاکبانان در شهرداری برازجان پخش نمی شد، آیا شهردار برازجان روبروی چشم هشتاد میلیون نفر به عذرخواهی می افتاد؟

اگر دوربین نبود ....

حالا سوال من از مدیران و مسئولین این است که حتماً باید فیلم ظلم شما در شبکه های مجازی پخش شود، تا حقوق قانونی ارباب رجوعتان را رعایت کنید و به افراد زیر دست ظلم نکنید؟ آیا این رفتار و عملکردها خواسته ی خداوند و اهل بیت(ع) و شهدا از شماست؟

شهید بیدخ در وصیتش از کدام دوربین برای شما سخن گفت؟! مگر نه منظورش همان «أَ لَم‌ یَعلَم‌ بِأَن‌َّ اللّه‌َ یَری» بود؟ نمی دانید یا اعتقاد ندارید؟ یا گمان می کنید روز حساب هم می توان با رانت و رشوه و دمِ این مدیر و آن مدیر را دیدن از مکافات فرار کرد؟

آیا مردم حتما باید با دوربین روشن راه بروند تا در ادارات و ارگان ها و کوچه و خیابان ها حقشان پایمال نشود؟ و آیا دنیا به « دوربین مدار بسته ی خدا»  مجهز نیست؟

بدانید تمام تصاویر شما در دوربین پروردگار ثبت و ضبط است و اگر دست ضعفا برای شکستن گردن های کلفت قدرت نداشته باشد، آهشان برای به آتش کشیدن خرمن دنیا و آخرتتان کفایت می کند. بترسید از روزی که « فَیَوْمَئِذٍ لَّا یَنفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» و در چنین روزى دیگر پوزش آنان که ستم کرده‏ اند سود نمى ‏بخشد و بازگشت به سوى حق از آنان خواسته نمى ‏شود.

آقایان مسئول!  بدانید که «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ». بدرستی که پروردگار تو همواره در کمینگاه است.

خود دانید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۴۷
علی موجودی

«نوروز» بی تو  نو روز نیست

«نوروز» بی تو نوروز نیست. روزهای بی تو فقط تکرار در تکرارند نه روزِ نو و نه نوروز و تنها امیدی که سرِپا نگهمان داشته است ، چشم به راهی ظهور است که اگر این هم قسمت نسل ما نشود، چیزی برای افتخار کردن نخواهیم داشت.

من یقین دارم آن روزهای روشن آینده ای را که «سید علی» از آن خبر می دهد، روزهای  حضور توست آقای من! روزهایی که مدام شهدا در رؤیاهای صادقه به مردم  بشارت نزدیک بودنش را می دهند.

چه زیبا روزگاری خواهد بود آن روزهای پس از ظهور.روزهایی که شهدا هم  بر می گردند  و روسیاهی به آنان می ماند که اسیر میز و مقام شدند و حق مظلوم را پایمال کردند.

چه زیبا لحظه هایی است زیستن در حکومتی که سرشار است از عدالت! و چه لذتی دارد دیدن صحنه های انتقام موعود از آنان که خون مظلوم را در شیشه کردند و گمان کردند که  خوشی های مصنوعی شان ابدی است!

آن روز بزرگترین عید ما خواهد بود که به یاری خدا خیلی نزدیک است. خیلی خیلی نزدیک.


به امید روزی که سایه اش سایبانمان شود.

روزهایتان خوش , نوروزتان مبارک و هر روزتان سرشاراز پیروزی و سربلندی و لحظه هایتان آسمانی و  عاقبتتان ختم به خیر و شهدایی باد.  ان شاءالله

به امید روزی که ظهورش را به هم تبریک بگوییم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۲۷
علی موجودی